سهراب

تو کجایی سهراب ؟
تو کجایی سهراب ؟
آب را گل کردند
چشم ها را بستند و چه با دل کردند ...
وای سهراب کجایی آخر ؟ ...
زخم ها بر دل عاشق کردند
خون به چشمان شقایق کردند ...
تو کجایی سهراب ؟
که همین نزدیکی عشق را دار زدند ،
همه جا سایه ی دیوار زدند ...
ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی است! ....
دل خوش سیری چند ؟
صبـــــــــــــــــر کن سهـــــــــــــــراب...!
قایقت جـــــــــــــــا دارد ؟؟!؟

انتظار


  روی دیوارروی سایه ایـــــ که به جا مانده از تو


چشــــم می کشم و دهانی که بخندد

به این همه تنهایی و انتـــظار ...

این خانه بعد از تو فقـــــط دیوار استـــــ

و تکه ذغالی که خطــــ می کشد

نیامدنتـــــــــ را ...


خوشختی از دید چارلی چاپلین


عاشق شدن

 

.آنقدر بخندی که دلت درد بگیر

 

بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی

هزار تا نامه داری

 

ادامه مطلب ...

خنده تلخ


بچه که بودم بسنتی ام را گاز می زدند
قیامت به پا می کردم

چه بیهوده بزرگ شدم
روحم را گاز می زنند و می خندم

جاده طولانی

من هنوزبه دوری عادت نکرده ام...

جاده چقدرطولانی است؛
بادوزیده است
ومیوه نمی داندکه بایدبیافتد.
سرم سنگینی می کند...

من هنوزبه تنهائی عادت نکرده ام،
من هنوز به دوری عادت نکرده ام.